چرایی تحول کارگزاران سازندگی
حزب کارگزاران از بدو حیات خود بهعنوان حزبی بسته، خانوادگی و بهمعنایی الیگارشیک تعریف میشد. به نظر بسیاری از صاحبنظران، امروز از نظر نوع سیاستورزی و تشکیلاتی، کارگزاران یکی از پیشروترین احزاب سیاسی ایران است. این مجموعه در دورهای درهای خود را باز کرد و منتقدان دهه ۷۰ و ۸۰ آقای هاشمی را جذب و آنها را فعال کرده است. بسیاری از فعالان دفتر تحکیم وحدت که بهطور شاخص از منتقدان آقای هاشمی بودند، امروز در حزب فعالیت میکنند. حزب ارگان دارد و به فاکتورهای سیاستورزی پایبند است. بسیاری از جوانان جذب شدهاند درحالیکه شاید به لحاظ گفتمانی با کارگزاران همراهی نداشته باشند. این وضعیت چطور اتفاق افتاد؟
اصولاً سیاستمداران و یک حزب سیاسی فراتر از شخص سیاستمدار باید همیشه بهروز زندگی کنند و زندگی در گذشته یا در آیندهای که وجود ندارد، ثمری ندارد. ما در کارگزاران مسئلهای مهم به نام ایران داریم. هم در دوستان کارگزار به معنای عام و هم در شخص خود من به معنای خاص، مسئله ایران است و از اینکه شرایط ایران آنطور که باید نیست، بسیار رنج میبریم و غصه میخوریم. هم بهخاطر مشکلاتی که مردم گریبانگیر آنند و این مشکلات نباید باشد و هم بهدلیل شاخصهایی که در کشور ما نباید به این صورت باشد. اگر میخواهیم ایران پیشرفت کند با خودخواهی و تنگنظری شدنی نیست.
باهنر گفت چارهای نداریم جز این که پا روی آقای هاشمی بگذاریم و بالا برویم
پیدایش کارگزاران در سال ۷۴ فقط برای این بود که نظام به سمت سیستم بستهای پیش نرود. ما فکر میکردیم جناح راست میخواهد کشور را قبضه کند. آقای باهنر از طرف مجلس میآمد و در شورای اقتصاد در زمان آقای هاشمی شرکت میکرد. سال ۷۳ و اوایل ۷۴ بود که یک روز من و آقای باهنر بیرون قدم میزدیم، از ایشان پرسیدم شما چرا با آقای هاشمی اینقدر مخالفت میکنید؟ مشکل شما چیست، او میگفت تکلیف ما با آقای هاشمی روشن نیست. بعضی دوستان ما در دولت هستند، ولی تو هم هستی و آقای نوربخش هم هست و آقای مهاجرانی هم هست و آقای جهانگیری استاندار اصفهان است و تکلیف ما روشن نیست. لذا چارهای نداریم جز این که پا روی آقای هاشمی بگذاریم و بالا برویم. اینها برای ما حرفهای سختی بود.
کارگزاران در آن مقطع برای ایجاد تکثر در فضای سیاسی تشکیل شد، وگرنه ما به دنبال ساختن حزب نبودیم. آن زمان جریان بود و حزب نشده بود و قبل از تشکیل جریان کارگزاران تمام تلاشمان را برای فعال کردن چپ کردیم. از جمله اولین جلسه که در منزل خود من در تهران تشکیل شد و آقای کروبی، آقای آقازاده، آقای نوربخش و جمعی از دوستان چپ را دعوت کردیم و شب در منزل ما بودند و تقاضای ما این بود که روحانیون مبارز قهر خود را از سیاست که بعد از مجلس چهارم شروع کرده بود، کنار بگذارد و وارد سیاست شود. حتی پیشنهاد شد آقای خاتمی برای مجلس کاندیدا شود، ولی روحانیون مبارز قبل از بحث کردن بهطور قاطع رد کردند و به میدان نیامدند. ما با گروه دیگری از بچههای چپ و شورای هماهنگی نیروهای خط امام به محوریت سازمان مجاهدین انقلاب و به رهبری آقای نبوی که نمیتوانستیم کار کنیم. سیاستهای آنها بسیار چپ بود و با آقای هاشمی در تضاد بودند. آنها در انتخابات زاویه زیادی داشتند، ولی به نسبت بقیه گروههای چپ، همیشه احترام آقای هاشمی را داشتند و منتقد تمام برنامه تعدیل اقتصادی و سیاستهای اقتصادی آقای هاشمی بودند. حتی نسبت به سیاستهای فرهنگی آقای هاشمی منتقد بودند. آنها واقعاً چپ بودند.
از سوی رهبری دستور داده شد وزرا حق ندارند لیست انتخاباتی دهند
آقای نبوی در مجلس ششم از حضور آقای هاشمی در لیست دفاع کرد.
آن بعد از رئیسجمهور شدن آقای خاتمی بود که چپ دچار تحول شد. قبل از آقای خاتمی آنها چپ بودند و لذا ما مجبور شدیم خودمان پیام دهیم. به یاد دارم که من رئیس دفتر آقای هاشمی بودم و ما یک ناهار با آقای محمدی گلپایگانی میخوردیم و درباره مسائل مشترک صحبت میکردیم. آقای محمدی گلپایگانی از من سؤال کرد که شنیدهام وزرا میخواهند لیست انتخاباتی دهند. زمزمه شروع شده بود و من گفتم ظاهراً چنین خبری هست. ایشان هم پرسید لیستی که وزرا امضا کنند چه ارزشی در جامعه پیدا میکند و چه کسی از این لیست حمایت میکند. چون اعضای دولت هستند و گفته میشود دولت میخواهد چه بکند و... . روزی که ما بیانیه شماره یک خود را دادیم چون از سه روز قبل یعنی از چهارشنبه یا پنج شنبهاش تبلیغ خود را با لوگوی «عزت اسلامی، تداوم سازندگی و آبادانی ایران» با ۵۰۰ تابلو در تهران گرفته بودیم و اولین تبلیغات مدرن تلقی میشد و اولین بار بود که در انتخابات از پرچم ایران استفاده میشد، چون تا پیش از آن پرچم ایران نماد انتخابات نبود و شنبه بیانیه ما صادر شد، آنقدر موج ایجاد کرد که یکشنبه ۱۴۵ نماینده مجلس این بیانیه را محکوم کردند و از تریبون مجلس خوانده شد. چهارشنبه که دولت در خدمت مقام معظم رهبری برای افطاری میهمان بود، بهطور قاطع دستور داده شد که وزرا حق ندارند لیست انتخاباتی دهند و از ۱۶ نفر شدیم ۶ نفر و بسیار سخت بود. میخواهم بگویم برخلاف پیشبینیها، جامعه بهخوبی فهمید که ما چه میگوییم.
مشارکتیها گفتند از خجالت آب شدیم
چه شد که در مناسبات حزبی به این نقطه رسیدید؟
ما فقط با زمان حرکت میکنیم. ما در گذشته نمیمانیم. برخی از دوستان ما عقیده داشتند که چرا با گشایش حزب، برخی از منتقدان آقای هاشمی را وارد حزب میکنیم. من میگویم این مشی خود آقای هاشمی بود. بعد از مجلس ششم که آن فشارهای سنگین به آقای هاشمی وارد شد، فشارها خیلی شدید بود و هر کسی جز آقای هاشمی را پودر میکرد. اتفاق جالبی افتاد که تا به حال نشنیدهاید. تمام مطالبی که در روزنامهها علیه آقای هاشمی چاپ شده بود، در قالب یک کتاب به نام «هاشمی در بوته نقد» منتشر شد. این کتاب در ارشاد دولت آقای خاتمی که وزیری کارگزارانی (آقای مهاجرانی) داشت، در یک صبح تا ظهر که تقاضای کار به ارشاد رفته بود، تأیید و منتشر شد. پاسخهایی که در روزنامهها به این نقدها داده شده بود، در کتابی به نام« نقد ناتمام» جمعآوری شد و زمانی که به ارشاد ارائه شد، چهار ماه برای گرفتن مجوز چاپ منتظر بود. فضا آنقدر علیه آقای هاشمی سنگین بود.
بعد از آن انتقادات سنگین، روزی آقای صفدر حسینی به من زنگ زد که با بچههای مشارکت میخواهیم به دیدن آقای هاشمی برویم. من با دفتر هماهنگ کردم و یادم نیست دقیقاً چه کسانی بودند. ولی آقای صفایی فراهانی، آقای رضا خاتمی، صفدر حسینی و جمعی از دوستانشان در حدود هفت - هشت نفری بودند. بعد که من آقای صفدر حسینی را دیدم، پرسیدم دیدار چطور بود؟ گفت فوقالعاده خوب بود، ولی ما از خجالت آب شدیم. این مرد مطلقاً به روی خود نیاورد که ما با او چه کردیم و چه چیزی گفته بودیم. یکییکی ما را بوسید و راهنمایی کرد و تشویق کرد و با صداقت اشکالات ما را گفت و مطلقاً به ما نگفت که شما چرا با من چنین کاری کردید؟!
اگر کارگزاران واقعاً بخواهد برای آینده امانتدار باشد، باید همان مشی آقای هاشمی را داشته باشد. مسائل شخصی و کینهتوزی و... راهحل مملکتداری نیست. راهحل مملکت جمع شدن افراد است. باید نیروها را جمع کرد. مادامی که با هم جمع میشویم و اضافه میکنیم، قوی میشویم و در روزهایی که از هم جدا میشویم ضعیف شدهایم. کارگزاران اگر بخواهد مشی آقای هاشمی را ادامه دهد و امانتداری کند و نماد تفکر و منش آقای هاشمی باشد، مطلقاً نباید انتقادها را منشأ جدایی تلقی کند. باید همه را از سر خیرخواهی تلقی کنیم و ما هم همینطور همه انتقادها را از سر خیرخواهی تلقی میکنیم.
ادامه دارد ...
نظر شما